معنی خط قرانی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
قرانی. [ق َ] (ص نسبی) قران.پول معادل بیست شاهی پول سیاه. رجوع به قران شود.
صاحب قرانی
صاحب قرانی. [ح ِ ق ِ] (حامص مرکب) صفت صاحب قران:
بعمدا علی بن عمران به آخر
رسد زین ریاست به صاحب قرانی.
منوچهری.
زمین را مهیا به مالک رقابی
فلک را مسمی به صاحب قرانی.
فرخی.
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بوده است.
سوزنی.
در نکویی چون عمادی از سخن
دعوی صاحب قرانی میکنی.
عمادی شهریاری.
مرکز دائره ٔ گیتی ستانی و مدار نقطه ٔ صاحب قرانی. (جامعالتواریخ رشیدی).
رجوع به صاحب قران شود.
خط
خط. [خ ُطط] (اِخ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان).
خط. [خ ُطط] (اِخ) موضع حیی. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
قرآن را بقرائت خواندن پول معادل بیست شاهی، پول سیاه
فرهنگ عمید
صاحبقران بودن،
[مجاز] فرمانروایی،
(اسم) نام عمومی سکههایی که از زمان صفویه تا ناصرالدینشاه قاجار ضرب شده و بر روی آنها ابیاتی نقش میشده که کلمۀ «صاحبقران» یا «صاحبقرانی» در آن ابیات وجود داشته، مانندِ «به گیتی سکۀ صاحبقرانی / زد از توفیق حق عباس ثانی» و یا «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاهِ شاهان نادر صاحبقران»، صاحبقران،
خط
مجموع نشانههایی که کلمات یک زبان با آن نوشته میشود،
دستخط،
خوشنویسی: کلاس خط،
شیوهای که با آن الفبای یک زبان نوشته میشود: خط نستعلیق،
[مجاز] نوشته،
[مجاز] سند،
سطر،
[مجاز] مسیر حرکت پیوستۀ یک وسیلۀ نقلیه: خط تهران ـ مشهد،
اثر قلم بر روی کاغذ یا چیز دیگر،
راه راست و طولانی،
۱۱. فاصلۀ میان دو نقطه،
۱۲. آنچه دو نقطه را به هم وصل کند،
۱۳. [قدیمی، مجاز] حُکم، فرمان،
* خط حامل: (موسیقی) = حامل
* خط سبز: [قدیمی، مجاز] موی لب که تازه بر پشت لب جوانی روییده باشد: ای نقطهٴ سیاهی بالای خط سبزت / خوشدانهای ولیکن بس بر کنار دامی (سعدی۲: ۵۸۸)،
* خط کوفی: نوعی خط عربی که در بیشتر حروف خط افقی و عمودی کشیده میشود و برای نوشتن کتیبهها در ساختمانهای مذهبی به کار میرفت،
* خط مستقیم (راست): (ریاضی) کوتاهترین خطی که دو نقطه را به یکدیگر متصل میکند،
* خط خمیده (منحنی): (ریاضی) خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر،
* خط شکسته (منکسر): (ریاضی) خطی غیرمستقیم و مرکّب از چند قطعه خط مستقیم که در پیچ و خمهای آن زاویههایی تشکیل میشود،
* خط میخی: نوعی خط قدیمی با علایمی به شکل میخ که در کتیبههای هخامنشی به کار رفته است،
فارسی به عربی
اخدود، خط، خط الید، ید
گویش مازندرانی
معادل ابجد
970